سلام ...
مامان سمی یه ایلیای 2 سال و 9 ماه و 7 روزه باهاتون صحبت می کنه ...
از عروسکم هر چی بگم کم گفتم ... پسرکم به قول بابا مهدی توی سفر زیارتی خوش روزیه! 4 ماهش بود که با ما اومد به مدینه و مکه ... 10 ماهش بود که رفتیم مشهد و حالا هم توی 2 سال و 9 ماهگی بازم با ما اومد مشهد ...پسرک خوش سفرم توی حرم امام رضا دچار آرامش خاصی میشد و خیلی خوب و آقا بود ... اول که وارد صحن میشدیم دست روی سینه دولا می شد و سلام میداد ... اونجا هم رو به _به قول خودش_ خونه امام رضا می گفت که هرچی مامان و بابام می خوان بهشون بده!!
ایلیای من کلی شعر بلده ... آقا پلیسه - چشم چشم دو ابرو - یه توپ دارم قلقلیه - عروسکم سرما خورد - فصل پائیزه.
ایلیای من فوق العاده مهربونه ... هیچکس رو به اندازه من و باباش نمی بوسه ... اگه بوسش کنیم صد در صد باید جواب بوسمون رو بده ... اگه بگم دوستت دارم میگه منم دوستت دارم ... اگه بگم دلم تنگت بود میگه دل منم تنگ شده بود ... اگه بگم قربونت برم میگه خدا نکنه ... میگه مامان من فقط نی نی تو هستم!! ... کسی حق نداره من رو ببوسه یا ضربه ای بهم وارد کنه !!! ...
توی راه برگشت از مشهد و توی قطار موقع خواب یعالمه دست و صورتم رو بوسید بعد خوابید ... دیگه خودتون تصور کنید که ته دل من چقدر غنج رفت ...
کلمات رو خیلی با نمک ادا می کنه مثلا:
چسکوندم: چسپوندم
راسین: دوستش راستین
ساگی: دوستش ساقی
موده: دوستش مژده
و خیلی حرفای دیگه ...
وای یه دنیا دلم براش تنگ شد درموردش نوشتم):
خب منتظر عکسها هم می مونید دیگه ایشالا
راستی از همه دوستان گلی که تا حالا به وبلاگ ایلیای من رای دادند یه دنیا ممنون ... مرسی که دوستمون دارین ... ما هم دوستتون داریم :
انتخاب برترین وبلاگهای کودکانه