Lilypie - Personal pictureLilypie Kids Birthday tickers Lilypie - Personal pictureLilypie First Birthday tickers
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستاره های طلائی
نویسنده :  سمیه

 

سلام مامانبزرگم

هیچ میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟ هیچ میدونی صورتم گر میگیره وقتی یادت ذهنمو پر می کنه؟

مامانبزرگ ... یادته مامان و بابا که می رفتند مسافرت میومدی پیشمون می موندی؟ یادته وقتی برمی گشتند چقدر زار زار گریه می کردیم و التماست میکردیم که فقط دو روزی بیشتر پیشمون بمونی؟ دوست داشتی مگه نه؟ برامون ناز میکردی و آخر بازم دو روزی پیشمون میموندی ... مامانبزرگ ... مگه من اینهمه زار نزدم چرا چندساعتی بیشتر پیشمون نموندی ... چرا نذاشتی دستای نرمت رو تو دستم بگیرم و بازم بگم که چقدر دستاتو دوست دارم مامانبزرگ... چه پوست نرمی داره ... و تو با خنده بهم نگاه کنی و بگی که چروک شده ...

مامانبزرگم ... چه عطری میگرفت اتاق خواب من و سمانه ... شبایی که خونمون بودی و توی اتاقمون می خوابیدی .. مراسم شبانه ی قبل از خوابت آرامش عمیق رو به خواب اون شبمون هدیه می کرد ... عطر کرمی که به دستات می زدی و بعد صدای ذکرهات که لالایی شبانه مان می شد ... و نماز صبحهایی که با وجود تو هرگز قضا نمی شدند ...

مامانبزرگ ... همه ی عشق بعد از ظهرهای اون روزای دور و دست نیافتنی من این بود که بدو بدو قبل از اینکه از خواب بیدار بشی و خودت دست به کار بشی برم و کتری رو آب کنم و بزارم که جوش بیاد تا وقتی میای چای عصر آماده باشه ... مامانبزرگ ... یادته یه بار به خاطر من که از گربه می ترسیدم دو طبقه رو با اون پا دردت اومدی پایین تا من نترسم؟

 

مامانبزرگ ... اون شونه بنفشه که همیشه لای موهای قشنگت می کردی رو دیروز تو حمومت دیدم ... هزار بار بهش بوسه زدم ... کاش اقلا می تونستم نبودنت رو و رفتنت رو باور کنم ... اونوقت با هربار یادآوریش باز دلم هری پایین نمی ریخت.

چجوری باور کنم نبودنت رو ... عید بشه و روز اول بیام خونت نباشی و بعد هم تو عصا زنان نیای خونمون بازدیدم ... عید باشه  و عیدی لای قرآنت رو از دستات نگیرم ... تولد پسرم باشه و تو نیای خونمون ... باهات تلفنی حرف بزنم و تو نگی شوهرت رو ببوس ایلیا رو ببوس...

 

مامانبزرگ یعنی دیگه خونمون نمیای؟ یادته هیچوقت دست خالی پا تو خونمون نذاشتی؟ یادته با اون کمرت خم میشدی و ایلیا رو می بوسیدی؟

مامانبزرگ می دونی ایلیا میگه تو داری اونجا عشق و حال می کنی ... راست میگه؟

مامانبزرگ ... مامانبزرگ ... مامانبزرگم ... تو خوب باشی منم خوبم اما با دلم چی کار کنم؟

چی کار کنم که اینهمه دلم واست تنگ میشه؟ چیکار کنم که جات رو مبل همیشگی خونتون دلمو به آتیش میکشونه؟ چیکار کنم که جات رو تختت خالیه .. وقتی با اون بادبزنهای خوشگلت خودتو باد می زدی ...

 

مامانبزرگ ... چقدر دلم می خواست که ایلیا بیشتر میدیدت ... بزرگتر می شد و بیشتر می شناختت که تا همیشه خاطره ی چون تویی از ذهنش پاک نشه ... مثل بابا مهدی اش که عین یه پسر دوستت داشت و واسه نبودنت اشک ریخت ...

 

هرگز تلخی 23 آبان 89 رو فراموش نمی کنم ... وقتی که درب خونه ی بی تو به روم باز شد و نگاه تلخ برادرم با مهربانی صداش به هم آمیخت و گفت: آخ ... سمیه

وقتی خاله میترا رو ناباورانه به آغوش کشیدم و او توی گوشم مرور کرد که مامانبزرگ چقدر دوستمون داشته ... وقتی مامان عزیزم رو بغل کردم و نفس تنگ شده از رنج کشیدنش قلبم رو به درد آورد ... و بعد بالای سر تویی که عاشقت بودم حاضر شدم و پاهای هنوز گرمتو به بغل کشیدم ... آخ مامانبزرگم ... موهای قشنگت کو ... دستای لطیفت کو ... چشمای مهربونت ... مامانبزرگ ... دلم برات تنگه ... دلم برات تنگه

 

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

  به خواب می‌ماند
تنها به خواب می‌ماند
چراغ، آینه، دیوار بی تو غمگینند

تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه دراین خانه ست
غبار سربی اندوه، بال گسترده است

تو نیستی که ببینی دل رمیده‌ی من
به‌جز تو یاد همه چیز را رها کرده است

غروب‌های غریب
در این رواق نیاز
پرنده‌ی ساکت و غمگین
ستاره‌ی بیمار است

دو چشم خسته‌ی من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی ...


شنبه 89/8/29 ساعت 1:57 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
تولدت مبارک مهر ماهی مامان
ستاره ی کوچکم
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
338741 :کل بازدیدها
13 :بازدید امروز
9 :بازدید دیروز
درباره خودم
ستاره های طلائی
سمیه
یه شب سرد زمستون یه شب پر از ستاره‏های پررنگ قایم شده زیر مه‏آلودی شبهای تهرون: خدا تن یکی از فرشته‏های کوچولوش پالتویی از نور پوشوند. بوسه‏ای از گونه صورتیش گرفت و ... یهو فوتش کرد پایین. و من ... مبهوت از این همه حس ناشناخته درون سینه تپنده‏ام نام این فرشته کوچولو رو گذاشتم ... ایلیا....* یه نیمه شب توی پاییز ... پر از مهر ... بازم عطر خدا توی لحظه هام پیچید ... بازم خدا یه فرشته واسم فرستاد ... یه فرشته ... متولد ماه مهر ... سینه ام یه بار دیگه تپشی خدایی گرفت و امیرعلی نامی قدم به دنیام گذاشت.* و آسمان دل من اینک پر است از ستاره های طلایی ... هدیه های آسمانی خداوند مهربانم*
حضور و غیاب
لوگوی خودم
ستاره های طلائی
لینک دوستان
امید زندگی سحر جون
ستایش ندا جون
پگاه جون و پارسا جون
زندگی و پر حرفیهای من
آرش وروجک
گلهای زیبای زندگی
یونا جون
دیبا و پرند جون
خانوم ناظم
نارگلی جونم
پرنیان بلاچه
خاطرات زهرا نازنازی
ثمانه و مهدیار گل
هیراد و آراد رنگ زندگی
ایلیای مامان میتی
حرم دلم (سنای نازم)
دردونه جون
ارشیا گلی
بولک و لولک
یه جای دنج
صحرا ، مثل هیچکس
پویان مامان
پریسا
دل‏آرام الهام جون
سارا ناناز
لیدا فرشته کوچولو
عشق است به آسمان پریدن
هانا جون مامان مهین
من و دخترم ریما
دلتنگی های بیتا
زینب دخمل ناز
ته تغاری حدیثه جون
پوریا و آریا
بهنیا جون
حامی و مانلی
دانیال بهار جون
ایلیای مامان سمیه
پرهام و پارمین
پردیس و شازده کوچولو
ایلیا و هانای هدیه جون
مهدیار مریم جون
خاطرات آلما جون
ایلیای مریم جون
نیکا جونم
نوید گل
پریا عشق لیلا جون
خاطرات راحله و عشقولیش
فاطمه گل بهار مریم جون
پارمیس تکه ای از بهشت
آندیای مژگان جون
مامانی وروجک
محمد حسین
ماجراهای شهراد جان
هیژا کوچولو
روستایی به نام قلبستان
یه دل خاکی با کلی پاکی
ایلیای مامان رویا
ریحانه زهرا جون
نازنین فاطمه جون
هستی جون
ایلیا جون
آرمان شازده کوچولو
دست نوشته های مریم
شرمینه شهرزاد جون
مانا و مانیا دخترای آسمون
نیکان جون
ایلیای مامان بیتا
مانی کوچولو و مامان
آرین کوچولو
آقا احسان
مزدا و پیشی
مامان کوچولو
دنی دردونه
دوقلوهای بیتا جون
کسری و بچه های خاله اش
فاطمه زهرا کوچولو
سمانه بانو
ستایش سمیه جون
پارسای ریحانه جون
مدار صفر درجه
ستاره ما
زهرای مامان ناهید
نورا کوچولو
معصومه سادات محدثه جون
رادین جون
سینا گل من
امیرمهدی مامان اکرم
آزاده
پوریای مامان عسل
ارمیا گل پسر
بنفشه
اشتراک
 
آرشیو
بهمن 85
اسفند 85
فروردین 86
اردیبهشت 86
خرداد 86
تیر86
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
آبان 86
آذر 86
دی86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
خرداد 87
تیر87
شهریور87
مهر 87
آبان87
آذر 87
دی87
بهمن 87
اسفند87
فروردین88
اردیبهشت88
تیر 88
شهریور88
آبان 88
مهر 89
ابان 89
اسفند 89
تیر 90
شهریور 90
بهمن 90
اسفند 90
مهر 91
آذر 91
اسفند 91
طراح قالب