سمیهیه شب سرد زمستون یه شب پر از ستارههای پررنگ قایم شده زیر مهآلودی شبهای تهرون: خدا تن یکی از فرشتههای کوچولوش پالتویی از نور پوشوند. بوسهای از گونه صورتیش گرفت و ... یهو فوتش کرد پایین. و من ... مبهوت از این همه حس ناشناخته درون سینه تپندهام نام این فرشته کوچولو رو گذاشتم ... ایلیا....*
یه نیمه شب توی پاییز ... پر از مهر ... بازم عطر خدا توی لحظه هام پیچید ... بازم خدا یه فرشته واسم فرستاد ... یه فرشته ... متولد ماه مهر ... سینه ام یه بار دیگه تپشی خدایی گرفت و امیرعلی نامی قدم به دنیام گذاشت.*
و آسمان دل من اینک پر است از ستاره های طلایی ... هدیه های آسمانی خداوند مهربانم*