سلام مامان سميه مهربون و عاشقمتن بسيار قشنگ و پر احساسي براي گل پسر نوشتيد.
در مورد لجبازي كردن همين كاري كه انجام ميديد خوبه بعضي وقتها باهاش راه مي آييد (اينجوري سرخورده نميشه)و بعضي وقتها ميگيد نه يه روانشناس مي گفت بچه ها بايد هراز چند گاهي نه رو هم بشنوند
عزيززززززززززززم
اصلا غصه نخوريهااااااااا
من هم كه توي خونه نشستم و مدام دارم به كارهاي پريا ميرسم باز هم همين احساسات و نگرانيها رو دارم
اصلا مادر ها هميشه نگرانند
من آپم
سه سال و سه ماه و سه هفتگي ايليا جون مبارك باشه...
انشاءالله 120 سال و 120 ماه و 120 هفتگي ايليا جون...
چقدر جالب من هم دقيقا حس شما رو در مورد شاغل بودنم و كم گذاشتن براي سينا دارم و هر روز تصميم مي گيرم كه ديگه كار نكنم
ولي شديدا به كارم علاقه دارم و بهش عادت كردم بد جوري سر دوراهي گير كردم اصلا نمي دونم بايد چي كار كنم....
من هم فكر ميكنم اگه خونه بودم خيلي بيشتر بهش مي رسيدم و تربيتش هم خيلي بهتر مي شد....
در مورد لجبازيش اقتضاي سنشه و فكر مي كنم تا 6 سالگي ادامه داشته باشه سينا هم همينطوريه
صورت ماه ايليا جون رو از طرف من ببوس..
منتظر عكسهاي قشنگش هستيم
سلام سميه جونم
اين سفر اون سفر هميشگي نيست. فضا براي صبا خيلي متشنج بود اومديم سفر چند روزه. دلم براي همه تنگ شده براي همه همه همه.
حتي اونهايي كه فكر مي كردم هيچ وقت دلتنگشون نمي شم. مواظب همه خصوصا سمانه باشين. اون طفلك نبايد نگراني داشته باشه تو اين وضعيت. خيلي زود مي بينمت. ايليا رو ببوس.
سلام عزيزم
كمي از هم دوريم اما محبت و يقين قلبي تو رو به همراهم حس ميكنم. از حرف و حديث بپرهيز و بدون هيچي تو دلم تغيير نميكنه.
به خاله سلام برسون و بگو من و ساجده بيش از اوني كه فكر كنيد به خاله بودنتون ايمان داريم و دووووووستت داريم.
هر که خوبي کرد زجرش ميدهند هر که زشتي کرد اجرش ميدهند باستان کاران تباني کرده اند عشق را هم باستاني کرده اند هرچه انسانها طلايي تر شدند عشق ها هم موميايي تر شدند اندک اندک عشق بازان کم شدند نسلي از بيگانگان آدم شدند
سلام خسته نباشيد وبلاگ واقعا زيبايي داريد بهتون تبريك ميگم
موفق و مويد باشيد
يا علي
هميشه وقتي به اينجا مي اومدم و صفحات عاشقيتو برا ايليا كوچولوي نازنيني كه خودمم كلي عاشقشم مي خوندم چشمام پر از اشك مي شد و از عظمت عشق و علاقه ي مادري پشتم مي لرزيد.
حالا اما،
كم كمك دارم تزريق اين جريان مواج عشقو به وسيله ي اين كوچولوي چند سانتيمتري توي تمام روح و جانم تجربه مي كنم.
دعا كن برام كه منم مادر خوب و عاشق و بااحساسي باشم مث تو مث خواهر بزرگه ي مهربونم كه هميشه يكي از محكم ترين تكيه گاهاي من توي زندگي بوده.
ايليا رو از طرف من هزار تا ببوس.
واااااااااااااي مردم
توي پارسي بلاگ كامنت گذاشتن خيلي سخته
ممنون که به ما سر زديگلم
دارم ميرم سفر برگشتم مفصل ميام پيشت
با اجازه لينکتون کردم
پست دوم رو هم نوشتم
سلام دوست خوبم سميه جون! واي که چقدر دلم براي خودت و ايليا و کاراش تنگ شده بود. زندايي شدن و خاله شدن هر دو مبارک عزيزم
سه سال و سه ماه و سه هفته و سه روزگي ايليا خيلي مبارک
لجبازي را پرهام هم داره و وقتي با دکترش مشورت کردم ميگه مقتضاي سنشه و به مرور خوب ميشه
ببوس ايلياي ناز را
سلام به مامان نمونه
سه سال و سه ماه و سه .... گل پسر قشنگت مبارك
سلام
آخي! خوبه اين روزشمار يك كم تو رو به فعاليت انداخت وگرنه مي گذاشتي باي جشن تولد چهارسالگيش!
شم شما ايليا خان را بياوريد خونه ما از اين کلاس هاي فوق العاده براي اين گل پسر هم مي گذاريم
کيارش دوتا عمه داره! يکي از عمه هاش ناشنواست با اين که رابطه شون خوبه ولي چون نمي تونه ارتباط زياد برقرار کنه باهاش بيشتر به عمه کوچيکش وابسته است!