سلام سميه جون از اين كه هنوز به ياد ما هستين ممنونم.دلم براي ايليا جيگر خيلي تنگ شده بود ماشالا به اين پسر مستقل كه با مهدش كنار مياد حامي هم تا مياد به خودش بقبولونه مريض ميشه و لوس تر از قبل ميشه اما من اصلا اعتقاد ندارم كه كار ما درست نيست چرا كه تو اين روزگار بچه ها بايد مستقل باشند حتي اگه قرارباشه صبح و شب و زمستون و تابستونشون يكي بشه(خيلي سخنراني كردم)
ايليا عسل رو ببوس
آفرين به كيارش عسلي كه انقدر زود با مهدش كنار اومده
عكسها هم خيلي زيبا بود