• وبلاگ : ستاره هاي طلائي
  • يادداشت : ايلياي مهدكودكي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     

    سلام

    سميه جان معلومه كه تحمل همه اين سختيها بخاطر آينده هست . مطمئن باش كه در آينده حتما خواهند فهميد .

    خيلي خوبه كه عادت كرده راستش من ايليا رو ميخوام بزارم اما همش ترس و دلهره دارم

    چقدر خوب كه به مهد عادت كرد و تو رو از دل نگراني رها كرد

    موهاشم هي بدك نشده

    اولا كه ممنونم عزيزم ... از راهنمايي جامعت

    دوما... خانومي زياد سخت نگير...ما هم مامانمون شاغل بود و تا زه 2 شيفت.... اصلا نميديديمش...الان نه تنها فكر نمي كنيم در حقمون ظلم كرده بلكه با اين همه كار تو خونه بيرون هم كار ميكرده...جبران زحماتش رو دو چندان كرده.....اقا ايليا هم ايتنقدر با محبت هست كه اينا رو بعدها بفهمه و براي زحماتت عمري رو دست بوست باشه...زياد خودتو غصه نده

    سلام

    اي بابا حالا چرا قهر مي‌كنين؟ خب ببخشين ديگه. مي‌دونم يه چن وقتيه بهتون سر نزدم و شرمنده‌ام. ايشاالله بعد از تلفد ني‌ني جبران مي‌كنم. الان اومدم بهتون بگم تو وبلاگم يه نظرسنجي درمورد اسم ني‌ني گذاشتم. شما هم بياين، منتظريم‌ها

     <      1   2   3