کوچولوی 5 ساله ی من ... تو از کدوم ستاره کنده شدی و اومدی تو آغوش من ...
از کی اینهمه بزرگ شدی .. کی اینجوری قد کشیدی ...
یعنی 5 سال شد که دارم مزه ی عسلیتو زیر دندونام مزمزه می کنم ... یعنی 5 ساله که دارم باهات بزرگ میشم .... به حرف میام ... راه می افتم ... قد میکشم ...
اما انگاری هیچی ندیدم .. هیچی نفهمیدم .. کی بود می گفت بزرگ شدن بچه هاتونو خوب نگاه کنین ... من نگاه کردم اما توی دور تند این زندگی .. توی وانفسای شلوغ پلوغی جهان بی در و پیکر اطرافم ... من خیلی کم تونستم ببینمت قشنگ من ... نازنین من ... شیرین من .. ببخش منو مهربونم ...
عاشقتم به خدا عزیزکم ... گلکم ... پسرکم ... ایلیای 5 ساله ی من
پانوشت1_ خیلی زود با عکسهای تولد ایلیا میام ...
پانوشت2_ از همه ی مهربونیاتون توی پست قبلی دنیایی ممنونم ... دوستون دارم