• وبلاگ : ستاره هاي طلائي
  • يادداشت : من و حس بي پايان غم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 41 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     
    واي تو رو خدا ناراحت نشيد. شما كه خيلي خوبيد پس اونهايي رو چي مي گيد كه براي زيبايي اندامشون و اينكه نخوان بخودشون زحمت بدن بچه رو از روز اول از شير مي گيرن و شير خشك مي تپونن تو دهنش. طفلي اون بچه!! حالا هم غصه نخوريد چون به هيچ وجه نبايد عذاب وجدان داشته باشيد چون نييتوون مهم بوده كه فقط مي خواسيتد براي دو ساعت باشه
    دختر اشكم و در آوردي كه . مي دونم چي ميگي چون منم از شير دادن به ايليا واقعا لذت مي برم و هميشه ميگم كه تا هر موقع كه ايليا شير بخوره بهش شير ميدم. حتي اگه 4 سالشه باشه . با اينكه همه ميگن بچه رو بايد يك سال و نيمگي از شير بگيري كه بهتر غذا بخوره ولي من هيچ وقت يه همچين تصميمي نگرفتم. شما هم مقصر نبودي عزيزم. خواستي فقط يه روز ايليا شير نخوره و اون حالا ديگه نمي خوره . به قول خودت حتما حكمتي درش هست و احتمالا ايليا به غذا خوردن ميفته و عوضش سالم تر مي مونه . خودت و ناراحت نكن . ولي با تمام وجودم دركت مي كنم. چون منم كه مي رسم خونه ايليا يقم و مي گيره و من و مي خوابونه رو تخت و يه دل سير شير مي خوره درست مثل ايلياي تو . ولي مي دونم كه روزي كه بخوام از شير بگيرمش برام خيلي سخته . تو سختي رو كمتر مي كشي چون ايليا خودش نمي خوره . ولي من بعدن بايد گريه بچم و ببينم و بهش شير ندم اين كه خيلي سخت تره .

    سلام خانومي

    با خوندن متنت دلم پر از غصه شد . من ميخواستم سه شنبه همزمان با 26 ماهگي نازنينم از شير بگيرمش و البته غصه م شده كه اون اذيت نشه ولي با خوندن متنت حسابي دلم گرفت . اينكه خودش راحت كنار اومده خيلي عاليه ولي حس مادر كه يه حس ناشناخته است بدجوره .

    اميدوارم زودتر عادت كنيم

    سميه عزيزم سلام

    اصلا ناراحت نباش چون كه ايليا جون به اندازه كافي شير خورده به اين فكر كن كه هر چه بزرگتر بشن وابستگيشون به شير خيلي بيشتر ميشه و اذيتت ميكرد .

    اصلا غصه نخور و ناراحت نباش درسته اواسش خيلي سخته ولي عادت ميكني و بعد ميفهمي كه چقدر راحت شدي .

    سلام سميه جون ... خانومي بعد از اين غيبت کبري ... دنبال خبرهاي خوب خوب بوديم. انگار خودت رو سرزنش نکن اين اتفاق ديريازود براي همه کوچولو ها ميفته مهم اون رابطه عاطفيتون هست که بايد مستحکمش کني . مطمئن باش اگه محبتت رو ازش دريغ نکني هيچ کمبودي حس نميکنه ... ايلياي گلت رو ببوس.
    سلام سميه جون .... بعد از اين همه وقت كه نبودي وقتي اومدم خوندم دلم گرفت يه جورائي .... فكرم مشغول شده كه من تو همچين شرايطي چه حسي پيدا مي كنم . مي دونم خيلي حس بديه و خيلي سخت . ولي اتفاقيه كه بالاخره يه روزي بايد ميافتاد . اميدوارم كه بتوني خيلي زود خودتو با شرايط تطبيق بدي .
    من كه اگه به بوووه اب ليمو بمالم كيارش بيشتر دوستش خواهد داشت آخه عاشق ترشيه!!!!

    سلام

    اي بابا خانومي! عزيزم غصه نخور! كيارش زياد وابستگي به شير نداره اما يك بار را حتماً‏ مي خوره! عزيزم معلومه كه ايليا الان بيشتر بهت احتياج داره چون احساس مي كنه ديگه نخواستي بهش شير بدي و كلاً شير دادن يك راه برقراري احساسه كه الان بايد يك جور ديگه اين رابطه را برقرار كني! بازم سعي كن شايد برگشت ولي اگه بر هم نگشت غصه نخور دير يا زود ما هم ديگه نمي تونيم به فسقلي هامون شير بديم!

    سميه جان سلام

    حق داري. ميفهمم. الان من دو ماهي هست كه آرش را از شير گرفتم ولي هنوز كه هنوزه دلم براي همه آن چيزها كه گفتي تنگه و كاملاً دركت ميكنم. ولي سخت نگير. بگذار عادت ميكنه. خودت هم يكي دو هفته كه بگذره هم درد جسميت تمام ميشه هم درد روحيت

    عيدتون مبارك

    اينقدر خودتو سرزنش نكن سميه جون. شايد و مطمئن باش حتماٌ‏ خيري توش بوده بهر حال كه بايد از شير ميگرفتيش شايد غير از اين ميشد بچه خيلي اذيت ميشد. ببوسش و به روزهاي خوب آينده فكر كن

    + ماماني وروجك 
    اول
     <      1   2   3