سلام خانومي
با خوندن متنت دلم پر از غصه شد . من ميخواستم سه شنبه همزمان با 26 ماهگي نازنينم از شير بگيرمش و البته غصه م شده كه اون اذيت نشه ولي با خوندن متنت حسابي دلم گرفت . اينكه خودش راحت كنار اومده خيلي عاليه ولي حس مادر كه يه حس ناشناخته است بدجوره .
اميدوارم زودتر عادت كنيم
سميه عزيزم سلام
اصلا ناراحت نباش چون كه ايليا جون به اندازه كافي شير خورده به اين فكر كن كه هر چه بزرگتر بشن وابستگيشون به شير خيلي بيشتر ميشه و اذيتت ميكرد .
اصلا غصه نخور و ناراحت نباش درسته اواسش خيلي سخته ولي عادت ميكني و بعد ميفهمي كه چقدر راحت شدي .
سلام
اي بابا خانومي! عزيزم غصه نخور! كيارش زياد وابستگي به شير نداره اما يك بار را حتماً مي خوره! عزيزم معلومه كه ايليا الان بيشتر بهت احتياج داره چون احساس مي كنه ديگه نخواستي بهش شير بدي و كلاً شير دادن يك راه برقراري احساسه كه الان بايد يك جور ديگه اين رابطه را برقرار كني! بازم سعي كن شايد برگشت ولي اگه بر هم نگشت غصه نخور دير يا زود ما هم ديگه نمي تونيم به فسقلي هامون شير بديم!
سميه جان سلام
حق داري. ميفهمم. الان من دو ماهي هست كه آرش را از شير گرفتم ولي هنوز كه هنوزه دلم براي همه آن چيزها كه گفتي تنگه و كاملاً دركت ميكنم. ولي سخت نگير. بگذار عادت ميكنه. خودت هم يكي دو هفته كه بگذره هم درد جسميت تمام ميشه هم درد روحيت
عيدتون مبارك
اينقدر خودتو سرزنش نكن سميه جون. شايد و مطمئن باش حتماٌ خيري توش بوده بهر حال كه بايد از شير ميگرفتيش شايد غير از اين ميشد بچه خيلي اذيت ميشد. ببوسش و به روزهاي خوب آينده فكر كن