خانمي مرسي از تمام لطف و مهربوني هات نسبت به من و پسركم.
عزيزم كجا ما دست نيافتني هستيم؟!!! اگر دو سه پست قبلي ام رو خونده باشي، ما كمتر از سه هفته ديگه عازم ايرانيم... تازه از بچه هاي وبلاگستان هم پشنهاد قرار وبلاگي دادن كه با آغوش باز استقبال مي كنم... اميدوارم همه خوبان رو يك جا ببينم.
ايلياي نازنين رو ببوس.
آخييييييييييييييييييييي بگردم...عيب نداره بابا اينهمه خودتو اذيت نكن ...بلاخره يه روزي بايد ازش مي گرفتي...
خيلي دلم غصه دار شد...ولي نبايد اينهمه احساس گناه داشته باشي...خودتو كباب كردي تو اين چند روزه
سلام.
خيلي خودتون را ناراحت نكنيد . هر چند احساستون را درك مي كنم .
اما يك جورايي بد هم نشد چون از شير گرفتن بچه ها خيلي خيلي سخته و اين كه ايليا جان اينقدر راحت قبول كرده خيلي خوبه ..زمانش هم خوبه ...
سلام سميه جون نماز و روزه هات قبول و عيدت هم مبارك
عزيزم خودت را سرزنش نكن و اصلا هم ناراحت نباش براي بچه ها شير تا يكسال خيلي ضروريه و بعد از يكسال هم كمك غذا ست شايد اين باعث بشه كه ايليا بهتر غذا بخوره و اين را هم بدون كه حتما حكمتي توش بوده و خدا هميشه ياور بنده هاش است همون شبها هم كه بهش شير ميدي براش بسه عزيزم و اصلا خودت را مقصر ندون بايد اين اتفاق يك روز مي افتاد و تو به زور از اون شير را ميگرفتي و حالا اينطوري شده
ايليا جون را ببوس
سلام خاله جونم ! خيلي متاسفم بابت اين قضيه .
دقيقاواسه مامان هدي هم زماني كه من شش ماهه بودم اتفاق افتاد
خدا همه ما را سر عقل بياره
الهي بگردم دل پر دردتو....
نه سميه جان تو مقصر نيستي خيلي هم زود از شير نگرفتيش ...الان نه چهار ماه ديگه چندان فرقي نمي كنه....يعني چي كه به خاطر خود خواهي خودم...اصلا اينجوري فكر نكن ...اين طرز تفكر حالتو بدتر ميكنه... من حتي شده بعضي وقتها نمي خواستم به مهدئيار شير بدم كلي جلو روم گريه كرده و تحويلش نگرفتم(البته دست اخر بازم من كوتاه اومدم) ولي گريه براي شير خيلي زجر اوره .... چون تو خيلي حساسي خدا خواسته اين جوري ايليا جون ديگه شير نخوره تا اون گريه ها رو نبيني.... بازم شكر كن خدا رو كه اينقدر راحت ول كرد ..من يه دوست دارم كه دخترش تا 3.5 سالگي به هيچ صراطي راضي نميشد شير رو ول كنه حتي با تلخ ترين داروهااا ناچار از دكتر كمك گرفتن...اگه خداي نكرده ايليا اون طوري ميشد چي؟ خدا رو شكر كن و حالا تا ميتوني بيشتر بغلش كن ...بچه ها از بغل هم به اندازه شير لذت ميبرن ...مطمئن باش
سلام سميه جان.نماز و روزه هاتون قبول و عيدتون مبارك.
سميه جان من هم مطمئنم حتما حكمتي در نخوردن شير ايليا هست اينقدر غصه نخور و بخدا توكل كن.بالاخره بايد يه روز از شير مي گرفتينش.چه بهتر كه خودش ول كرده.شايد با نخوردن شير غذاي بيشتري بخوره حتما مصلحت و حكمتي بوده خانومي. غصه نخور.
شاد و سلامت باشيد هميشه و در كنار هم