• وبلاگ : ستاره هاي طلائي
  • يادداشت : من و حس بي پايان غم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 41 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام سميه جون اينطوري كه تو نوشتي دل آدم كباب ميشه ولي قربونت برم اصلا انقدر مهم نيست كه تو داري خودتو اذيت ميكني اولا كه بالاخره يه روزي بايد اينكارو ميكردي دوما تمام بچه ها يه چند روزي سختي ميكشن تا بخوان كاملا فراموش كنن پس اين فقط مختص ايليا نيست تازه به نظرم اينطوري خيلي راحت تر بوده بعضي از مادرا واقعا سختي ميكشن تا بچرو از شير بگيرن.

    ديروز من خونه بودم پيروزه پستت رو خونده بود برام تعريف كرد از اونجايي كه ترنم هم هميشه آويزونه منه و شبم حساب خسته شده بودم كاره تو رو انجام دادم همين آبلبمو رو ترنم تا خورد گفت اگه اه اه كلشم تكون ميداد بعدش بدون اينكه بخوره روي پاي باباش خوابيد ولي نصف شب و صبح دوباره خورد يعني براي منت جواب نداد من كه تصميمم اينه اگر بشه 18 ماهگي از شير بگيرمش .

    نميدونم ايليا تا الان شروع كرده به شير خوردن يا نه اين حست طبيعيه حتا اگر بعد از دو سال هم ميگرفتيش بازم برات سخت بود

    مواظب خودت و ايلياي عزيزم باش