سلام سميه جون
يه جوري نوشتي كه آدم موقع خوندن موهاش سيخ سيخ مي شه
كي مي شه ني ني منم دنيا بياد بغلش كنم و از عطر تنش مست بشم..
چقدر قشنگ و لطيف نوشتي و يه جورتئي زبان حال همه ماها بود .
مطمئنم ايلياي ناز هم خوب قدر تورو ميدونه مهربون
مامان فداكار - مامان نمونه- مامان خوب
اميدوارم كه ايليا جون قدر اين مامان خوب و مهربونش را حسابي بدونه
سلام خانومي چي ميتونم بگم...؟؟؟
اينهمه حس قشنگ كه نيازي به اظهار نظر من نداره.....
شادي و سلامتي شما و ايليا رو از خدا ميخوام.////
براي منم دعا كن
چسلام
واي سميه جون چه قشنگ مي نويسي! اشكم همين جوري سرازير شد
خوش به حال ايليا كه مامانش اين قدر دوستش داره!
( از قلمت معلومه انساني بودي ها
چه خوب توصيف كردي احتياج بوسه يك مادر به پسرش وقتي كه مرد شده، متاسفانه پدر و مادر هاي قديمي تر اينجوري بودند و اين حريمها رو بين خودشون و بچه هاشون ميذاشتن ولي ما كه نمي خواهيم به سنت ديرينيان عمل كنيم. ميخوايم؟
من اگه ايليا مرد زن و بچه دار هم بشه و سيبيلهاش از بناگوشش در بره و قدش 190 هم بشه باز چارپايه ميذارم زير پامو ميگم :
پهلوون، لوتي، با مرام، نميخواي بابا رو يه ماچ كني؟ اونوقت صورت چون گلش رو غرق بوسه ميكنم .
ميدونم احساس فاصله افتادن بين ما و بچمون و استقلال پيدا كردن اون چه حس غريب و غم انگيزيه ولي ميشه با تربيت بهتر اين فاصله ها رو كم كرد جوري كه به استقلال اون هم صدمه اي وارد نشه.
چقدر شعار دادم ............ ببخشيد ....
خيلي خوب نوشتي برگشتي به دوران قلم فرساييت ... موفق و سر زنده باشي.
ازدست خانوم ناظم
ميخواستم اول تا سوم خودم باشم
بسم رب الشهدا والصديقين
سلام ايلياجوووووووووووووووووون
فــــــــــــــــــــدات كجاييييييييييييييييييييييييي
دلم برات تنگ شده خوشگلم