• وبلاگ : ستاره هاي طلائي
  • يادداشت : روزگار ما
  • نظرات : 4 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام سميه جون

    عزيزم ميدونم كه خيلي سخت بود دوتا داغ بزرگ و بعد هم كه ...من هم كه دور بودم از اين پيشامدها قلبم به درد اومد.شما كه ديگه...

    اماااا چاره اي نيست دنيا اينه ديگه خوبي و بدي هاش با همه . شايد همه امتحان خدا بود. خدا رو شكر كه سر بلنديد. دلت و بسپار به خود خدا تا برات صافش كنه از كينه و از غمها... پنجره ي دلت و باز كن پنجره اي و كه شايد حالا مي ترسي بازش كني. بازش كن تا نور بياد داخل...
    منتظر عكس هاي ايليا جون هستم

    زهرا دوست سمانه