ايشالله اين روزها هم تموم ميشه و يه خاطره ميمونه....
البته فكركنم من و تو اين بچه هامون رو كمي لوس كرديم...يكي از همكارام كه پسرش همسن و سال ايليا و آرمان است سه چهر ماهي است مهد ميره و اونقدر شيفته مهد شده كه تو خونه هرگاه ژدر و مادرش مي خواهند براي انجام كار نادرستي تنبيهش كنند بهش ميگن: صدرا فردا نميزاريم بري مهد و....