باباي ايليا :
مامان ايليا يه چيز رو يادت رفت بگي. اينكه وقتي ايليا تب ميكنه چقدر مظلوم ميشه و وقتي تبش قطع ميشه دوباره همچين شيطوني ميكنه كه انگار نه انگار تا دو دقيقه پيش تب داشته.
ايلياي ما مريضه براي سلامتيش دعا كنيد.