سميه جون....من آپم
ايليا جون رو ببوس................
سلام، قرار بود ديگه تا عيد چيزي ننويسم اما ديروز من و پويان، مامانهامون رو جايي برده بوديم که دلم نيومد براي شما ننويسم...
سلام
خبري ازت نيست مامان ايليا .کجايي .
راستي بعد يکماه وب لاگ هانا به روز شد
ميخوام پيشنهاد يه آتيشبس يه ماهه رو بدم که تو اين مدت کمتر مامان و باباها رو اذيت کنيم تا تعطيلات عيد تموم بشه و بعد دوباره با همه قوا، شيطونيهامون رو شروع کنيم...
آپيدم بدو بدو بياين بخونين که تموم شد...
تولدت ميارك عزيز دلم.