وبلاگ :
ستاره هاي طلائي
يادداشت :
ايلياي 20 ماهه ما
نظرات :
2
خصوصي ،
63
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مامان نيما
واي چقدر كار جديد. بابا پر دل و جرات !!!!
چه شجاعتي براي رفتن به سنما با اين آقا وروجك. من كه از ترس و خجالت جرات ندارم نيما رو تا رستوران ببرم. ديشب آقا رو برديم و زرشك پلو با مرغ سفارش داديم. حالا بماند كه چقدر همه جا از پلو و ني پر شده بود. موقع رفتن استخوان مرغ را به دهنش گرفته بود و جلوي همه رژه مي رفت و ما از خجالت آب شديم و فكر كنم يه چيزي گفتيم با اين مضمون كه ديگه اينجاها پيدامون نميشه.