الهي بگردم دل پر دردتو....
نه سميه جان تو مقصر نيستي خيلي هم زود از شير نگرفتيش ...الان نه چهار ماه ديگه چندان فرقي نمي كنه....يعني چي كه به خاطر خود خواهي خودم...اصلا اينجوري فكر نكن ...اين طرز تفكر حالتو بدتر ميكنه... من حتي شده بعضي وقتها نمي خواستم به مهدئيار شير بدم كلي جلو روم گريه كرده و تحويلش نگرفتم(البته دست اخر بازم من كوتاه اومدم) ولي گريه براي شير خيلي زجر اوره .... چون تو خيلي حساسي خدا خواسته اين جوري ايليا جون ديگه شير نخوره تا اون گريه ها رو نبيني.... بازم شكر كن خدا رو كه اينقدر راحت ول كرد ..من يه دوست دارم كه دخترش تا 3.5 سالگي به هيچ صراطي راضي نميشد شير رو ول كنه حتي با تلخ ترين داروهااا ناچار از دكتر كمك گرفتن...اگه خداي نكرده ايليا اون طوري ميشد چي؟ خدا رو شكر كن و حالا تا ميتوني بيشتر بغلش كن ...بچه ها از بغل هم به اندازه شير لذت ميبرن ...مطمئن باش