سلام سميه جون خيلي خوشحالم كردي كه به من سر زدي پسر ماهي داري من تازه امروز پيغامتو ديدم و كلي ناراحت شدم كه چرا ديروز نديدم قسمت من نبوده در مورد وبلاگ هم بايد اينكارو بكنيد:
view-->encoding--->unicode(utf-8)
سلام.پسر گلتون خوبه؟ماشاله خيلي به دل ميشينه.اميدوارم ديروز بهتون خوش گذشته باشه.من خيلي دوست داشتم بيام.منتها چون تازه واردم،روم نشدانشاله دفعه ي بعد.
وبلاگ دخمل منو به روزه.خوشحال ميشم شما و ايليا رو ببينم.
بوس بوس براي ايلياي ناز
سلام سميه جون
ممنون از دعوتت عزيزم انشاال... بعد از ظهر مي بينمتون
عزيزم از دعوتت خييييلي ممنونم ولي ميدونم كه بهتر از هر كسي ميتوني بفهمي با دو تا بچه كه ساعت 4 بعدازظهر از مهدكودك ميان پيشم تو اداره ميشه گفت شركت تو اين قرارها واسه من يه آرزوي محاله. بهرحال خيلي خوش بگذره.
ايلياي عزيزم رو ببوس
نميدونم چي بگم واسه تاخيرم
خيلي زيبا نوشتي و با احساس آدم رو برانگيخته ميكنه نوشته هات دفعه بعدي يه كاري كن اشكمون در نياد.
منتظر آپلود بعديت هستم.
سلام سميه جون(اينجا چرا بوس نداره؟؟؟)
حست خيلي حس غريبي هست.طبيعي هم هست..
ولي اصلا غير قابل باور نيست!
ولي واقعا چه حس قشنگيه اين حس مادري! يه حس نابي هست كه ادم تا تو موقعيتش قرار نگيره نميتونه دركش كنه..